دکتر محمدعلی سلطانی: وقتی داستان های حاج آخوند را می خوانی، تصور می کنی که روستاهای ایران تفاوتی از لحاظ سیما و صدا و صفا و صمیمیت و طینت و متانت و تعاون و اصالت و عبادت و زیبایی و عشق و محبت باهم نداشتند. حتی رنج آن لذت بخش تر از گنج شهرهای سراسر روی و ریا و پرهیاهوی امروز جهان بود.
آیت الله محمدحسن معزالدینی: کتاب حاج آخوند را خواندم و گریستم. گریه زمانی شدت گرفت که فصل های “ارامنه حُمربان” و “در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی” و “باغ انگـور” را خواندم و از این که به خودم بگویم “طلبه” “آخوند” “روحانی” خجالت کشیدم.
ورود به سیستم
ارسال پیغام
نکته : شماره ثبت, شماره رکورد و یا هر داده ورودی که باعث بروز خطا شده است را در متن بازخورد ارسال نمایید.